روشنگر راه

مشخصات کتاب

حقیقت جو

نامه علمای ماوراء النهر و جواب آن توسط یکی از فقهای مشهد مقدس

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

اللَّهُمَّ اهْدِنَا الصِّراطَ المستقیم

روشنگر راه جویندگان حقیقت

همه مسلمانان اعم از شیعه و اهل سنت همه و همه جویای حقیقت و پیرو پیامبر اسلام و قرآن شریف هستیم ، و از زمان پیامبر صلوات الله عليه و آله دور افتاده ایم و گذشت زمان و دست بدست شدن حکومت ها و اراده ی حکومت ها برای تسلط به نفوس و برانگیختن و همراه و پیرو بدست آوردن ، هر کاری را برای آنان مجاز بشمار می آورده و چون هدف تسلط و حکومت بوده است هر کاری را ولو ناروا اگر برای پیشرفت خود تشخیص می دادند روا می شمردند و از هیچ گونه غلط کاری ابائی نداشتند و همه اختلافات امروز ما که بین مسلمانان رواج دارد نتیجه همین خودخواهی امرا و حکام دنیا مدار خدانشناس و بی اعتقاد به مبدأ و معاد بوده است ، و همین امر مسائل مشکل ساز امروز ملت مسلمان جهان شده است.

پس بر همه علمای مومن و حق جوست که همه عادت ها و شنیده ها و رفتارها را به قضاوت بنشینیم و پیش خود و خدای خود انصاف و عدالت را قاضی و حاکم قرار دهیم و از خدا بخواهیم که ما را به حقیقت راهنمایی کند و پیروان اسلام را به راه راست و حقایق نهفته در تاریخ آشنا سازد ، و این مهم بر عهده علما و دانشجویان حقیقت جوست که امروزه به جد و بی محابا به تحقیق و قضاوت بنشینند و حقایق را بازگو کنند ، باشد که امت اسلام از شر این نامسلمانان که به نام داعش و غیره روزگار مسلیمن را تباه و به ناحق خانواده ها ، را متلاشی و به خاک و خون می کشند نجات یابیم و راه رستگاری را در پیش گیریم

نامه ای را که در پی خواهید خواند از کتاب مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی ، جلد 1، دکتر عبدالحسین نوائی از صفحه 188 الی 208 می باشد این کتاب حاوی مکاتبات رسمی شاه محمد خدابنده فرزند شاه طهماسب و شاه عباس کبیر است با سلاطین عثمانی که امیدواریم راه گشا و حقیقت را آشکارا به ما بنمایاند.

امین یا رب العالمين - حقیقت جو

ص: 2

نامه علمای ماوراءالنهر به مردم مشهد

*نامه علمای ماوراءالنهر به مردم مشهد(1)

پوشیده نیست بر هیچ مؤمن عالم که تعرض به اموال و نفوس کسانی که گوینده كلمة طيبه لااله الاالله محمد رسول الله اند مادام که از ایشان افعال و اقوالی که موجب کفر است صادر نشود و عمل به طريقه مرضيه سلف و ائمه رضي الله عنهم می نموده باشند جایز نیست. اما وقتی که با تكلم به این کلمه مذهب اهل سنت و جماعت و کلام علماء اتقیارا بالكليه، مهجور کرده مؤمنان را با ایمان اول نگذاشته اظهار طريقه شيعه شنيعه نموده سب ولعن حضرات شیخین و ذوالنورین(2) و بعضی از ازدواج طاهرات که کفر است تجویز کنند، بر پادشاه اسلام بلکه بر سایر انام بنابر امر ملك علام قتل و قمع آنها اعلاء الدين الحق واجب و لازم است و تخریب ابنیه و اخذ امتعه واموال ایشان جایز و اگر پادشاه زمان وخليفه دوران خلدالله تعالی ظلال جلاله على رؤوس المسلمين الی۔

ص: 3


1- عنوان در نسخه 606 ، «سوادکتوبی که علمای ماوراء النهر به علمای مشهد مقدس نوشته اند» . و در مجالس المؤمنين، و نامه ای که افاضل ماوراءالنهر به اهل مشهد مقدر نوشته اند. ودرعالم آرا : «مكتوب علمای ماوراء النهر در جواب صحیفه خدمه روضه متبرکه ونقباء مشهد مقدس معلی مزکی »
2- منظور از شيخين ابو بكر وعمر نخستین و دومین نفراز خلفای راشدین و از ذوالنورین عثمان بن عفان وعلی بن ابی طالب سومین و چهارمین نفر که این هو در دختران پیغمبراکرم را در حباله نکاح داشته اند :

يوم الدین در جهاد که به اتفاق و اجماع علما واجب و طریق حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و اصحاب کرام واولاد عظام است با وجود استطاعت و قدرت تساهل نماید چگونه از عهده جواب وسؤال ملك متعال يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ (1)كه به آیه کریمه لَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ (2)وغيرها ثابت شده تواند بیرون آمد؟!

و بر هر عاقلی که به مقتضای عقل رفته در آیات و احادیث و اخبار تأمل نماید ظاهر می گردد که جماعتی که مشرف به شرف صحبت حضرت رسالت شده طريقة تبعیت وخدمت مرعی داشته سالها در اعلای کلمه حق با کفار در رکاب آن حضرت مقاتله نموده باشند خالی از شوائب نقصان و مستحق جنان خواهند بود وخصوصا آنها که به مقتضای آیه کریمه لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ(3) به شرف رضوان حضرت ملك منان مشرف گشته اند.أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ .(4)

وشك نیست که حضرات شیخین و ذو النورين ازین جمله اند و به مصاهرت (5)و محانئت آن حضرت معزز و مکرم اند وصديق اعظم را خضرت علیم در کلام قدیم «صاحب» نامیده كما قال :لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ (6) و به مقتضای و ماینطق عَنِ الهَوی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى (7) جميع اقوال و افعال آن حضرت به موجب وحی است و آن حضرت کمال تعظیم وتوقبر ایشان را مرعی

ص: 4


1- سورة البقرة 45 واتقوا يوما...
2- الأعراف 6 راصل آیه، فلنسئلن
3- الفتح 2
4- الأنعام 90
5- صهر به معنای داماد است و مصاهرت دامادی.
6- التوبة 40
7- النجم 304

می داشته و در توصیف هريك احاديث كثبره وارد گشته. پس منکر کمال ایشان در کمال گمراهی وخذلان و بالحقيقه منکر قرآن و نسبت کننده نقض به سرور انس و جان بوده باشد و معتقد ایشان مرضی و منابع آن سرور بوده باشد و بنا بر فرموده قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ(1) امید است که به شرف محبوبيت سبحان وعز غفران برسند و ایضا شجاعت و اهتمام امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه(2) در اعلای حق از آن مشهورتر است که بر کسی پوشیده ماند و آن جناب در زمان متابعت و مبایعت خلق با ایشان بوده خود نیز متابعت و مبایعت نموده. پس این جماعت که اثبات نقص به آن حضر ات می کنند غافل اند از این که ثبوت نقص آن جناب لازم می آید و ایضا چگونه است سب کردن حضرت صدیقه را (رض) با آن که متفق عليه است که شرف فراش آن حضرت دریافته و محبوبه آن سرور بوده به بعضی امورشنيعه که ناشنیدن آن اولی است جایز باشد و در قرآن مجید واقع است که الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ (3) پس ملاحظه باید نمود که نسبت خبث او منجر به کجا می شود و ایضا زوجه کمینه بازاری را اگر نسبت به امر شنیعی کنند آن بازاری در کمال وحشت می گردد. پس چگونه صاحب فراش خیر البشر را به امثال این چیزها که بعضی : از طایفه شیعه نسبت می دهند نسبت توان داد. نعوذبالله من ذلك فاعتبروا یا اولی الألباب.

اگر بعضی گویند که از ما امثال این امور واقع نشده و نخواهد شد

ص: 5


1- آل عمران 29.
2- در مجالس همه جاء عليه السلام و در نسخه 606 همه جاء رضی الله عنه
3- سورة النور26

شک نیست که [ این مهملات را می شنوند و منع نمی کنند پس ایشان نیز حکم آنها داشته باشند](1) و آنچه نوشته اند که به حکم آیه وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ (2) وحديث لايحل مال امرء مسلم الا من طيب نفسه چگونه اتلاف محصولات و زراعات مشهد مقدسی حلال باشد جوابش آن است که در آیه و حدیث اموال تخصیص به مؤمن و مسلم بافته و آنچه به تواتر ثابت شده که جماعت شیعه شنيعه می کنند و می گویند از زمره اهل اسلام و ایمان بر آمده اند و این آیه وحدیث بنابر مفهوم مخالف که بعضی علما اعتبار کرده اند و آیات و احادیث دیگر که احتیاج به نوشتن نیست دلالت دارد بر آنکه قتل و غارت اموال و سوختن و ویران کردن باغات و زراعات و عمارات اهل كفرجایز است و به اتفاق علما هر چند آن جماعت گوینده کلمه توحید و مسلمان باشندو بر این دال است بعضی از حروبی که اسدالله الغالب علی بن ابی طالب كرم الله وجهه در زمان خلافت خویش کرده اند و از این قبیل است حروبی که اعلی حضرت خاقانی با بعضی از مسلمانان نموده اند.

و آنچه نوشته اند که زراعات و باغات اطراف مشهد مقدس وقف سرکار مزار فایض الانوار است که آباء و اجداد حضرت خاقانی وقف کرده اند، چون این دیار از جمله دارالحرب است و نزد لشکر اسلام موقوفات ممتاز و معین نیست آن نیز حكم سایر باغات وزراعات دارد و بر تقدیری که تعیین و امتیازیابد مصرف آنها از مسلمانان خواهد بود. وقتی که به مصرف نمی رسیده باشد، خلیفه را جایز است که آن را به غازیان و لشکریان اسلام حلال گرداند و آنچه

ص: 6


1- نسخه 606 ، [سامعی که این مهملات را می شنود و منع نمی کند در حکم آنها خواهد بود].
2- البقرة184

نوشته اند که اکثر ساکنان این دیار ذریه پیغمبرند صلی الله علیه و آله. برتقدیر تسليم گویا آیه إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ (1) را نشنیده اند و آنچه نوشته اند که همه صالح اند، صلاح فرع اسلام است و آنچه نوشته اند که در مکه و مدینه و شام باعلما صحبت داشته اند

هر که او روی به بهبود نداشت *** دیدن روی نبی سود نداشت

و آنچه نوشته اند که علما تحسین ایشان نموده اند ممنوع است و بر تقدير تسلیم، بنابر عدم اطلاع بر عقيدة فاسده ایشان خواهد بود و آنچه نوشته اند که رجب از جمله اشهر حرم(2) است وقتل وحرب در آن با جمعی که در مقام حرب نباشند جایز نیست، جوابش آن است که حرمت اشهر حرم منسوخ است بنابر احادیث صحاح مشهوره و بعضی از غزوات امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه و رفتن آن جناب بزسر اعادی درین شهر دال است بر این.

و آنچه نوشته اند که آیه وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (3) از جمله محکمات است در آن شك نیست. ليکن نیز شك نیست که جهاد با کفار از اعاظم عبادات است .وای بر آن جماعتی که ترك عبادت نموده اند و سب ولعن اکابر صحابه می نمایند و آن[كفر وذنوب را](4) باعث ثواب می دانند و با آن که متعین و متیقن است که در لعن کردن شیطان که نصوص برملعونیت او ناطق است ثواب نیست (5)و عجیب است که با آن که در میان ایشان [جمعی هستند که معانی ظاهره

ص: 7


1- هود 48.
2- اشهرحرم به معنای ماههای حرام است که چهارماه بوده، ذی القعدہ، ذی الحجة محرم الحرام و رجب. اعراب دوره جاهلیت درین چهارماه از جنگ ممنوع بوده اند و در اسلام نیز این مطلب رعایت شده و آیه 5 سوره توبه دال بر این حرمت است.
3- الذاريات 56.
4- مجالس، را مكفرذنوب و باعث ثواب.
5- نسخه 606 اینجا اضافه دارد (از دائره اسلام خارج شده اند.)

آیات و احادیث را می توانند دریافت و در ترجمه آیات و احادیث مكتوبه اظهار این معنی نموده اند.](1) از این مذهب ظاهر البطلان بر نمی گردند و تبعیت ائمه اثنی عشریه و سلف نمی نمایند قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (2) و اگر بعضی از مضلين افترا نموده از بعضی ائمه سلف در تقویت معتقدات فاسده بر ایشان خبری رسانیده اند یا در آنچه ذکر شد کسی راسخنی وریبی باشد باید که رئیس خود عبدالله رابیرون فرستند تا امان داده با بعضی از ملازمان رکاب همایون مناظره نماید. باشد که مذهب حق برهمه کس ظاهر گردد.(3)

: والسلام علی من اتبع الهدی (4)(5)

ص: 8


1- ایضا، (جماعتی هستند که ادراك معانی ظاهره و آیات و احادیث نموده اند)
2- سورة الحديد16 ، قد بينالكم الايات
3- درباره این نامه، قاضی نورالله شوشتری می نویسد:« در تاریخی که عبدالله خان اوزبك مشهد مقدس را محاصره نمود، یکی از فقهای مشهد مقدس کتابتی به خان مذکور نوشت که حاصلش این بود که جناب خان و لشكریان ایشان به چه دلیل و برهان محاصر:مشهدمقدس و استیصال مردم آن جا که اکثرذریه حضرت پیغمبرند برخودحلال ساخته اند و دست نهب و تاراج وقتل برجان و اموال ومزارع مردم و اوقاف سرکار فیض آثارگشاده اند و چون این کتابت به خانمذکوررسيد به آفاضل ماوراء النهر که ملازم رکاب بودند وفتوى بها باحت قتل و غارت اهل مشهدداده بودند گفت که جواب کتابت اهل مشهد بنویسند و ایشان جوابی مشتمل بر وجوه فاسده ودلايل كاسده در بیان اباحت خون و مال اهل مشهد رقم نموده به ایشان فرستادند...»
4- طه 47
5- مجالس المؤمنين ج 1 ص105 چاپ تهران 1375 قمری، نسخه خطی شماره 606 مجلس شورای ملی، عالم آرای عباسی وقایع سال 1002 ه-.

جواب ملامحمدمشکك

*جواب ملامحمدمشکك(1)

نتایج افکار و رشحات اقلام درر بار افاضل ماوراءالنهر هداهم الله و ایانا سبيل الرشاد وحفظهم وايانا عن التعسف(2) والعناد به وقوف پیوسته در آن باب آنچه صواب وموجب اجروثواب است مذکور می شود.

بر رای حکمت آرای حضرات عالیات مخفی نیست که حضرت سیدالمرسلین بر وجهی که در کتب اهل سنت و شیعه مسطور است امت را به منابعت كلام الله وعترت طاهره مأمور ساختند و چون حضرت امام الجن والانس، السلطان ابوالحسن علی بن موسی الرضا عليه التحية والثنا در بلاد عجم غريب واقع شده، راقم این حروف ، محمد خادم (3)، برای احترام غربت آن حضرت و به واسطه فیوض و برکاتی که از روح مطهر آن حضرت یافته وذكر آن در این

ص: 9


1- عنوان نامه در نسخه 606 و در جواب کتابت علمای ماوراءالنهر که حضرت افادت پناه ملامحمد مشكك خادم روضه متبرکه رضویه عليه آلاف الثناء والتحيه نوشته است. ردر مجالس المؤمنين: «جواب نامه افاضل ماوراءالنهر که مولانامحمد نوشته» و در عالم آرای عباسی:« و جواب کتابت مذکور که مولانامحمدمشك رستمداری نوشته»
2- تعسف به معنای بیراهه رفتن وستم کردن است (منتهی الارب)
3- نام و نسب اور صاحب مجالس المؤمنین چنین آورده و از متاخرین فضلای آن دیار (=رستمدار) مولانا محمد بن فخر الدين علي رستمداری است که در مشهد مقدس رضوی منصب خدمت روضه منوره. وندرس بعضی از مدارس آن آستان ملايك پاسبان به او مفوض بود.» ص 101

صحیفه مناسب نیست از سایر عزتھا ، خدمت و ملازمت ایشان را اختیار کرده. نه با قزلباش الفت دارد نه با اوزبك كلفت و نه میل و عناد نسبت به طایفه ای . بعد از تفتیش و تحقیق در امور دین تحصیل یقین کرده آنچه مقتضای حدیث و قرآن و موافق با امر حضرت ملك منان است اختیار نمرده از روی انصاف کلمه ای چندبه عرض می رساند. اگر مقبول، انظار افادت آثار حضرات شود فهو المراد والا

من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم *** تو خواه از سخنم پند گیر وخواہ ملال

ومميز این بحث کسی که صاحب ادراك كامل و انصاف شامل باشد می تواند بود و آنچه از طلبه ماوراء النهر که متردداین حدود بوده اند مسموع شد آن است که نواب اعلی خاقانی به این دو صفت حمیده آراسته اند و از امرای ایشان کو کلتاش بهادر و جمعی دیگر به سمت تمیز و فضایل پیراسته اند. اما تصدیقی که الى الان از ایشان به حکایات علمای ماوراءالنهر واقع شده، بنابر مثل که چون تنها به قاضی زوی راضی آیی معتبر نیست. چه فضلای مذهب . ائمه اثنی عشری به مجلس سامی ایشان مشرف نشده اند و علمای اهل سنت و جماعت چنان خاطرنشان کرده اند که مذهب شیعه مبتدع و مخترع است .و اصلی ندارد و اگر بعد از تحقیق حال و تفتیش اصول و اقوال فریقین در اختیار احد المذهبين امری فرمایند. به حکم کلام الملوك ملوك الكلام مطاع و منفذ(1) خواهد بود و مجملا در طریق شیعه و سنی کتب کثیره در حدیث مضبوط شده . اما احادیثی که متفق عليه هر دو فرقه باشد معتمد است و احتیاط مقتضی آن است که آنچه متفق عليه باشد به واسطه منافات حدیث مختلف فيه متروك نشود. زیرا که اهل اسلام منحصر در این دو فرقه اند. چه اگر خلیفه به حق

ص: 10


1- مجالس، مطيع ومنقاد - نسخه 606 ، مطاع و منقاد

196

(من عند الله)(1) بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله بلافصل [ان لم يؤذوا رسول الله أبا بكر را](2) می دانند اهل سنت و جماعت اند و اگر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام را می دانند شیعه اند و قول ثالث نیست. پس آنچه متفق عليه فريقين باشد مجمع عليه اهل اسلام است و ترك مجمع علیه برای مختلف فيه باطل.

بعد از تمهید این مقدمات گوییم آنچه مرقوم قلم افادت رقم حضرات عالیات شده بعد از تنقیح و تلخيص حكم به كفر شيعة آل پیغمبر است به - دلایل متعدره :

دلیل اول آن که حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله مدح خلفای ثلاث فرموده اند و سخن آن حضرت بر مقتضای آیه کریمه وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى (3) است و شیعه که مذمت ایشان کنند مخالفت وحی می کنند و مخالفت وحی کفراست .

جواب آن است که از این دلیل قدح خلفای ثلاث و بطلان خلافت ایشان لازم می آید. زیراکه در شرح مواقف از آمدی(4) که از اکابر اهل سنت است منقول است که قریب به وقت رحلت حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله در میان اهل اسلام در مخالفت واقع شده و مخالفت اول این بود که حضرت در مرض الموت فرمود که اینونی بقرطاس اكتب لكم شيئا لن تضلوا بعدي و عمر به آن راضی نشده گفته ان الرجل غلبه الوجع و عندنا كتاب الله حسینا پس صحا به اختلاف کردند تا آواز بسیار شد. حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله از این معنی آزرده شده فرمود برخیزید

ص: 11


1- فقط نسخه 606
2- مجالس: حضرت ابا بكر (رض) ان لم يؤذ رسول الله
3- سورة النجم 304
4- أهدی ظاهرا منظور عبدالواحد بن محمد تمیمی از بزرگان حدیث است.وی مؤلف كتاب غررالحکم و دررالکلم است در کلمات حکمی، علی بن ابی طالب که آقاجمال خوانساری آن را شرح کرده. وفات وی در سال 510 هجری قمری رویداده (ريحانة الادب ج1 ص28)

که پیش من نزاع سزاوار نیست و این حدیث در اوایل صحیح بخاری و در اکثر کتب اهل سنت به عبارات مختلفه مذکور است و مخالفت دوم آن بود که حضرت در مرض الموت جمعی را مقرر ساخت که همراه اسامه به غزا روندو بعضی از آن جمع تخلف نمودند و به عرض حضرت رسیده آن حضرت به مبالغه تمام فرمودند که جهزوا جيش اسامه لعن الله من تخلف عنه ومع هذا خلفای ثلاث(1) که داخل جيش اسامه بودند متابعت نکردند. پس گوئیم امری که حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله در باب نوشتن وصیت فرمودند به مقتضای آیه کریمه مذکورہ وحی است و منعی که عمر کرده رد وحی است و رد وحی کفر است على ما اعترفتم به وعلى ما دل عليه قوله تعالى وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ (2) و کافر قابل خلافت حضرت پیغمبر نیست و هرگاه کفر عمر و سلب قابلیت خلافت او ثابت شود، بنابر دلیل شما لازم است که ابوبکر و عثمان نیز خلیفه نباشند تا خرق اجماع مرکب نشود . چه به مذهب جمهور اهل سنت هرسه ایشان خلیفه اند و به مذهب شیعه هیچ کدام خلیفه نیستند . این که عمر خليفه نباشد و ابوبکر و عثمان خلیفه باشند موافق رای هیچ کس از اهل اسلام نیست و نیز تخلف از جیش اسامه به مقتضای دلیل مذکور کفر است و متخلفان خلفای ثلاثه اند به اتفاق و از هريك از روایتین مذکور تین به وجه منكئره اثبات مذهب شیعه ونفی غیر آن لازم می آید و تفصیل آن در این صحیفه نمی گنجد و اهل شیعه در اثبات مذهب خود و نفی آن جماعت چندان دلیل معقول و منقول دارند که احصای آن را ملك متعال می داند و این صحايف گنجایش تذکار آن راندارد](3). والله يحق الحق وهو يهدى الى سبيل الرشاد.

ص: 12


1- منظور ابو بکر بن ابی قحافه وعمر بن خطاب و عثمان بن عفان می باشند که با۔ اسامه دررفتن به جنگ همراهی نکردند.
2- سورة المائدة 44
3- در مجالس نیست .

و دیگر چون حضر ات در صحیفه شریفه اعتراف نموده اند که فعل حضرت پیغمبر نیز وحی است و الواقع كذلك هیچ کس را در آن شك نيست، پس گوییم اخراج حضرت پیغمبر مروان را از مدینه بالضروره وحی است و آوردن عثمان او را به مدینه و تفويض امورعظیمه به او نمودنردسخن حضرت و کفر است به دو دلیل : دلیل اول دلیلی که حضرات فرمودند. دلیل دوم قوله تعالى لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ (1)، و دلایل متین برای تحقیق حق و تزهيق(2) باطل، در مساله امامت برهانا و جدلا بسیار است. ولیکن در خراسان مثل است که بوسه به پیغام نمی شود. اگر شرف ملازمت میسر شود معروض خواهدشد.

به هر جمعیتی وصل تو جویم *** لعل الله يجمعنی و ایاك

اما به شرط آنکه مناظره به مقدمات علمی باشد نه به شمشیر و بگده(3) و قلم تراش. ونیز مدح خلفای ثلاث از حضرت پیغمبر متفق عليه فريقین نیست. چه در کتب شیعه اثری از آن ظاهر نیست و آنچه دلالت بردم ایشان کند مثل روايتين مذكورتين و غيرهما در کتب فريقين مسطور است و نیز بعضی از اهل سنت تجویز وضع حدیث برای مصلحت کرده اند . پس بر حدیث غير متفق عليه نیست . خصوصا وقتی که ناقل آن تجویز وضع حديث کند یا عادل نباشد و خبر متفق عليه دلالت بر خلاف آن کند و مخالفت خبر واحد سیما با خصوصیات مذكوره لانسلم که کفر باشد و الا پس در همه دهريك مسلمان نبود. چه مخالفت اخبار آحاد از مجتهدین واقع شده و تعظیم و توقیر حضرت

ص: 13


1- سورة المجادلة 22
2- زھق به معنای نیست و ناپدید گردید. به نظر نویسنده نامه (شاید هم به ضرورت سجع) تزهيق به معنای نیست و ناپدید گردانید آمده ولی ظاهرا درین معشی در عربی ازهاق آمده است از باب افعال نه تزهق ازباب تفعیل.
3- بگده: کارد پهن و بزرك، ساطور (فرهنك نفیسی)

پیغمبر صلی الله علیه و آله نسبت به خلفای ثلاث قبل از صدور مخالفت از ایشان دلالت بر سلامت وحسن عاقبت نمی کند. چه عقوبت قبل از صدور عصیان با آن که معلوم الدور باشد لایق نیست . لهذاحضرت علی علیه السلام از عمل ابن ملجم عليه اللعنه خبر داده وعقوبت نفرموده و روایتی که دلالت بر حسن فعل مخصوص کند مفید مطلوب نیست، چنان که در آیه لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ (1) مذکور خواهد شد.

دلیل دوم آن که به مقتضای لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ (2) خلفای ثلاث به رضوان حضرت ملك منان مشرف شدند پس سب ایشان کفر باشد. جواب آن که مدلول آبه عندالتدقيق رضای حق تعالی است از آن فعل خاص که بیعت است و کسی منکر این نیست که بعضی اعمال حسنه مرضیه از ایشان واقع شده است. سخن در این است که بعضی از افعال قبيحه از ایشان به وجود آمده که مخالف آن عهد و بیعت است. چنان که در امر خلافت، مخالفت نص حضرت پیغمبر که در کتب فریقین سطور است نمودند وغصب خلافت کردند و حضرت فاطمه علیها السلام را آزرده خاطر ساختند چنان که در صحیح بخاری مسطور است و این عبارت در صحیح مذکور تتمه این روایت است [فغضبت فاطمة](3) فخرجت عنه ولم تتكلم معه حتى ماتت و فقیر خود در صحیح مزبور مشاهده کرده ام و نیز در صحیح بخاری در مناقب حضرت فاطمه علیها السلام مذکور است که من اغضبها فقد اغضبنی و در مشکوة در مناقب آن حضرت منقول است که من آذاها فقد اذانی ومن اذانی فقد اذى الله وكلام مخبر صادق به مضمون إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ (4) ناطق است . حاصل که به واسطه این افعال ذميمه و منع وصیت

ص: 14


1- سورة الفتح 18
2- سورة الفتح 18
3- فقط در مجالس المؤمنين
4- الاحزاب 57

حضرت پیغمبر و تخلف از جیش اسامه (1) وغيرها [که به احصاء در نمی آید،](2) مورد مذمت شدند. چه سلامت عاقبت به حسن خاتمه اعمال و وفا کردن به عهد و بیعت به حضرت رسول متعال است و هر کس به سعادت سلامت عاقبت مستسعد نشود، به واسطه نقض بیعت و مخالفت حکم پیغمبر مستوجب عقوبت می شود چنان که آیه کریمه فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا (3).

دلیل سوم آنکه حضرت خدای تعالی ابوبکر را صاحب پیغمبر خوانده و صاحب پیغمبر قابل ذم ولعن نیست. جواب آن که آیه کریمه اِذ قَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ (4) دال است بر این که مصاحبت میان مسلم و كافر واقع است و مصاحبت در نسبت متوافق الطرفين است، همچو اخوت. پس همچنان که هريك از برادران نسبت به دیگری برادر است، خواه مسلم خواہ کافر، هر يك از همراهان نسبت به دیگری مصاحبه و همراه است خواه مسلمان و خواہ کافر و آیه کریمه يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (5) نیز مؤید مقصود است. چه صاحب کشاف(6) وبیضاوی تفسیر به صاحبی

ص: 15


1- یعنی اسامة بن زيد بن حار نه که مادرش ام ایمن دایه پیغمبر اکرم بوده و پیغمبر اورا سخت گرامی می داشته و در روزهای آخرحيات ، نبی اکرم اورا مأمور سپاهی برای فتح شام نموده اصحاب را به همراهی او توصیه فرمود ولی ابو بكر وعمر وی را همراهی نکردند. (اسدالغابه ج1 ص66)
2- مجالس ندارد
3- الفتح . 10
4- الكهف 35 ، وهويحاوره اكفرت بالذي خلقك
5- يوسف 39
6- مراد از صاحب کشانی، علامه جار الله محمود زمخشری صاحب تألیفات گرانبهای فراوان من جمله تفسير معروف به کشاف است که در 27 رجب سال 467 درزمخشر از جهان خوارزم متولد شده و در شب عرفه سال 538 در جرجانیه خوارزم رفات یافته . منظور از بیضاوی ابوالخير (يا ابوسعید) ناصر الدين عبد الله بن عمر شیرازی است مؤلف تفسير معروف انوارالتنزيل واسرارالتأويل متوفی در اواخر قرن هفتم هجری.

في السجن کرده اند : یعنی ای دو صاحب من در زندان . پس حضرت یوسف علیه السلام که پیغمبر است دوکس را صاحب خود خوانده که بت پرست بودند چنان که تتمه آیه مذکوره دلالت صریح بر آن دارد. پس ظاهر شد که مجرد صاحب پیغمبر بودن دلیل خوبی نیست ونيك جاری شده به قلم خجسته رقم حضرات در صحیفه شریفه که : هر که او روی به بهبود نداشت *** دیدن روی نبی سود نداشت

اما از حضراتی که به ابلغ وجوه دعوی ادراك دقایق قرآنی نموده اند به غایت مستبعد نمود که در بیت مذکور به جای «هر که را» «هر که او» نوشته اند و رابطه مصرعها را بر داشته و هر مصراع را في نفسه ناتمام گذاشته اند و به این معنی متفطن نشده روح حضرت ملاجامی را آزرده ساختند . لیکن چون غارت و تالان بر كافة اهل خراسان واقع شده و خانه ها خراب شده و حضرت مولوی نیز از این جماعت است ، اگر يك بيت او نیز خراب شده باشد باکی نیست. البلية اذا عمت طابت و از اشعار عرب نیز استشهاد هست . وليكن صلاح در ذکر آن نیست . اما التماس از حضرات آن است که به مجرد ایهام لفظ بلاتامل در معنی استدلال نفرمایند.

دلیل چهارم آن که حضرت امیر با وجود کمال شجاعت در وقت بیعت مردم با خلفای ثلاث بودند و منع نفرمودند و این دلیل حقیت بیعت است و اگر نه قدح آن حضرت لازم آید.

جواب آن که قبل از آن که حضرت امیر علیه السلام از تجهیز و تکفین حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله فارغ شود ، خلفای ثلاث در سقیفه بنی ساعده ، اکثر اصحاب را جمع کرده برای ابوبکر(1) بیعت گرفتند به وجوهی که ذکر آن در این جا

ص: 16


1- عالم آرا ، ابو بكر عليه ما يستحق .

نمی گنجد و آن حضرت بعد از اطلاع، برای قلت اتباع و بیم هلاك اهل حق یا باعث دیگر مباشر حرب نشدند و این دلالت بر حقیقت بیعت ایشان نمی کند. چه حضرت امیر ، با كمال شجاعت در ملازمت حضرت پیغمبر ، در شجاعت و قوت از آن حضرت کمتر نبوده چنان که اخبار و آثار بر این دال است وحضرت پیغمبر با حضرت امیز و سایر صحابه به اتفاق با قریش جنگ نکرده از مکه معظمه مهاجرت نمودند و بعد از مدتی که متوجه مکه شدند، در حديبيه صلح نموده مراجعت نمودند. پس هر وجهی که برای جنگ نکردن حضرت پیغمبر و حضرت امیر و سایر صحابه بگنجد برای جنگ نکردن حضرت امیر تنها می گنجد معشی زائد. چه ظاهر است که حقیت کفار قریش مطلقا متصور نیست و نزد اهل تحقیق این نقض در بالاتر نیز جاری است. چه فرعون در دعوی خدایی چهارصدسال بر مسند سلطنت بوده و هر يك از شداد و نمرود وغيرهما نیز سالها در این دعوی باطل بوده اند.وحضرت الله تعالی با کمال قدرت ایشان را ملاك نکرد تا خلق بسیار (بدان گمراهان اعتقاد آوردند)(1) و هرگاه در ماده حق تعالی تأخیر در دفع خصم گنجد، در ماده بنده به طریق اولی می گنجد. و آنچه فرمودند که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام با ایشان بیعت کرده و قوع آن بلااکراه و تقیه ممنوع است و تحقیق آن در این صحیفه نمی گنجد. غرض که شارح عقائد نسفی(2) در این که سب شیخین کفر باشد اشکال کرده و صاحب جامع الاصول شیعه را از کبار فرق اسلامی شمرده و صاحب مواقف نیز بر این رفته و وجوهی که برای تکفیر شیعه توهم کرده اند رد کرده [ونزد امام محمدغزالی سب شیخین کفر نیست وشیخ اشعری شیعه بلکه جمیع اهل قبله را

ص: 17


1- مجالس (به اعتقادفاسدی که از ایشان حاصل کردند به آخرت رفتند .)
2- عالم آرا ، (امام محمد غزالی سب شیخین راکفر ندانسته)

کافر نمی داند].(1) پس آنچه حضرات در تکفیر شیعه فرموده اند نه موافق سبیل مؤمنان است و نه مطابق حدیث قرآن . با آن که مفهوم تشیع آن است که در صدر صحيفه معلوم شد و سب ولعن در او معتبر نیست، می گنجد که نام خلفای ثلاث مطلقا بر زبان اهل شیعه جاری نشود و لعن ایشان واجب نیست. اگر جاهلان شیعه حكم به وجوب لعن کنند سخن ایشان معتبر نیست. چنان که جاهلان اهل سنت حکم به وجوب قتل شیعه می کنند و این حکم اصلا مقتضی افکار سلف و انظار خلف نیست. و اما آن که فرموده اند که هر کس استماع بعضی حکایات کند و منع نکند کافر است عقلا و شرعا دلیل بر این نیست و قال الشيخ ابن سینا من تعود أن يصدق من غير دلیل فقد انسلخ عن الفطرة - الانسانية.

و آنچه از خبث و فحش درباره عایشه نسبت به شیعه کرده اند حاشا وثم حاشا که هرگز واقع شده باشد. چه نسبت فحش با کافه آدمیان حرام است چه جای حرم حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله. اما چون عایشه مخالفت امر و فرمان وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ (2) نموده به بصره آمده و به حرب امام زمان اقدام نموده و به حكم حديث حربك حربی که فریقین در مناقب حضرت امیر روایت نموده اند ، حرب حضرت امیر حرب حضرت پیغمبر است و محارب پیغمبر يقينا مقبول نمی تواندبود، بنابر این مورد طعن شده و این ضعیف در کتاب حدیثی از کتب شیعه دیده که عایشه در خدمت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از حرب توبه کرده هرچند قضية حرب متواتر است و حکایت نوبه خبر واحد، اما بر تقدیر وقوع بعد از خرابی بصره و قتل چهل هزار

ص: 18


1- ظاهرا مقصود برهان الدین ابوالفضل محمد بن محمد بن محمد از بزرگان علمای حنفی و از محدثین و متکلمین معروف و صاحب کتاب العقائد النسفیه است که در حدود 679 هجری قمری در گذشته است. (کشف الظنون حاجی خلیفه)
2- سورة الأحزاب 33

نفس چنان که گفته اند از صحابه وغيرهم اگر آن توبه مقبول باشد لعن او از برای حرب نباید کرد و هو یحکم بالحق يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ .(1)

و آیه كريمة الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ (2) نه این معنی دارد که زوجین در ممدوحیت و مذموميت من جميع الوجوه شريك اند. چنان که اگر یکی از ایشان مستحق بهشت باشد یادوزخ، آن دیگری را همچنین باید بود و الا منقض شود به حضرت نوح علیه السلام و حضرت لوط علیه السلام و زوجه ایشان و به آسیه و فرعون بلکه می تواند بود که آیه کریمه مأول باشد به آنچه در آیه دیگر تصریح شده که الزَّانِي لَا يَنْكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ (3) و الزانية لاینكحها الا زان او مشرك3 [فيه نظر و له جواب] (4)

و آنچه در تکفیر سادات عظام که فرزندان حضرت سیدالانام اند مذکور ساخته بودند محل تعجب است . چه هرگاه حرم پیغمبر صلی الله علیه و آله بر خلاف امر آن حضرت سفر کند و با کسی که به اتفاق [فريقين(5) و] كافه مسلمانان خليفه باشد . و او خود مناقب آن حضرت را از حضرت پیغمبر شنیده و روایت کرده باشد - جنگ کند و به واسطه این، به حکم حدیث صحیح محارب پیغمبر شود و باعث قتل چهل هزار نفس از صحابه و تابعین گردد و فرزند پیغمبر نسبت به کسی که پیش بعضی از مسلمانان خلیفه باشد سخن سست گوید و حال آنکه پیش آن فرزند پیغمبرخلافت آنکس ثابت نباشد و به مقتضای دلایل بر او چنین ظاهر شده باشد که آن کس مخالفت حضرت پیغمبر ونقض عهد آنحضرت کرده و نیز از این سخن فرزند پیغمبر اصلا ضرر مالی و بدنی به کسی نرسد و اگر آن

ص: 19


1- الانعام 73
2- النور 26
3- سورة النور 3
4- مجالس فقط - عالم آرا : (جواب)
5- نسخه 606 فقط

سخن خطا باشد برای آن کسی که در حق او گوید ثواب حاصل شود آیا کدام از این دو عمل اقبح و اشنع است و سبب این که اول اصلا باعث قدح نشود و دوم موجب کفر باشد چه تواند بود و اگر به مضمون حديث مصنوع سب الشیخین کفر متمسك شوند جواب آن ظاهر شد و اگر چیزی دیگر افاده فرمایند مستفید شویم . به هر حال انصاف مطلوب است . و منقول در کتب شیعه چنین است که در وقت حضور ابن ام مکتوم اعمی(1) در خدمت حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله، کسی از اهل حرم آن حضرت عبور نموده حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله از این معنی اعراض فرمودند، کسی به آن حضرت گفت یا رسول الله این شخص کور است. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند که تو خود کور نیستی و علمای اهل سنت نقل کرده اند که حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله عایشه را به کتف مبارك خود نگاهداشت تا تماشای جمعی کند که در کوچه ساز می نواختند و بعد از مدتی فرمود که باحميرا هل شبعت. این عمل را به ارذل ناس(2) نسبت نمی توان کرد و قباحت این عمل نه به مرتبه ای است که تصریح آن مقدور باشد و به آنچه لازم این قضیه است اگر کسی اعتقاد کند هیچ شك نیست که [مرتد گردد]. (3)

به هر حال ما بعد از حضرت الله تعالی هیچ موجودی را اجمل وافضل و اشرف از حضرت رسالت نمی دانیم و به چیزی که منافی جلالت شأن آن حضرت باشد اعتقاد نمی کنیم. اما فریاد از جرأتهای حضرات که به واسطه میل

ص: 20


1- عبد الله بن ام مکتوم از مهاجرین اصحاب و از مؤذنین پیغمبر اکرم بوده و در اکثر غزوات آن حضرت شرکت کرده است. وی بعد از غزوۂ بدر نابینا شده و به مدینه مهاجرت کرده است. طبق نوشته قامومن الاعلام وی در نماز جماعت نایب پیغمبر صلی الله علیه و آله بود و او همان است که به قول بعضی از مفسرین سورة عبس ، عبس وتولى ان جاءه الاعمى درباره او نازل شده (ریحانة الادب)
2- عالم آرا ، أرذل شخصی
3- ايضا : كافر باشد

وتعصب به احاديث موضوعه شرع و دین را ضایع کرده اند .

اندکی پیش تو گفتم غم دل ترسیدم *** که دل آزرده شوی ورنه سخن بسیار است

و آنچه درباره نسخ حرمت اشهر حرم فرموده اند(1) اصل عدم آن است تا ناسخ معتدبه که رفع حكم قرآنی تواند کرد ظاهر شود . محاربه حضرت امیر، بر تقدیر تسلیم، که در بعضی از این اشهر باشد بعد از تعدى خصم بوده نه ابتدا . بلکه حروب آن حضرت همه(2) چنین بوده و هرگاه کفر شیعه ثابت نباش - چنان که از اجوبه سابقه معلوم شد - وجهی که برای حلیت قتل و غارت ساکنان مشهد مقدس فرمودند ناتمام است و بر تقدیر تسلیم، حضرات را اطلاع برضمایر و سراير جمعی که هرگز ندیده اند چون حاصل شد. والله اعلم بذات الصدور (3).

علی ای حال مزاج پادشاهان همچو آتش است و لایق علمای کرام آن است که به زلال مواعظ حسنه تسكين التهاب آن آتش فرمایند تا خلق الله نسوزند نه آن که به باد فتنه آن آتش را مشتعل سازند و اصل و فرع نهال اعمال و آمال بندگان خدارا سوخته به خاك مذلت اندازند .

چو آتش مشو تند و سرکش مبادا *** که دود از دل مبتلایی برآید

وظاهر است که با این فتواهای بی ملاحظة [علما](4) برای سپاهی بهانه اهتمام(5) در استیصال بندگان ملك علام به هم می رسد و استیصال ایشان، اگر

ص: 21


1- موضوع حرمت جنگی در ماههای حرام در آیه 5 از سوره توبه آمده است فاذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين. ولی در آیه 36 همین سوره اجازجنگ درموقع دفاع داده شده، فلاتظلموا فيهن (ای في الأشهر الحرم) وقاتلوا المشركين كما يقاتلونكم.
2- عالم آرا و اكثر
3- ايضا، والله عليم بذات الصدور (آل عمران 154)
4- فقط در نسخه 606
5- نسخه 606 ، تمام

چه كافر باشند، ملایم طبع الله تعالی که در کمال حلم است نیست. چنان که روایت شرمندگی حضرت نوح در روز قیامت برای ملاك اهل کفر از خلایق و آثار و اخبار دیگر نیز بر این دال است و تفصیل آنها در این صحیفه نمی گنجد. و هرگاه سپاهی به فتوای علما این کارها کند معظم جواب آن روز قیامت برعلما خواهد بود .

در آن روز کز فعل پر سند و قول *** اولوا العزم را دل بلرزد ز هول

به جایی ک ه شرمنده اند انبيا *** تو عذر گنه را چه داری بیا

و مخفی نباشد که ابن طاوس از اکابر علمای شیعه و در اصول و فروع مجتهد بود مع هذا در فقه تصنیف نفرموده. بنابر آن که حضرت الله تعالی در ماده حضرت پیغمبر که دوست آن حضرت است و دنیا را به طفیل خلقت(1) او خلق کرده گفته که وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ (2) و هر گاه در ماده حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله این همه تهدید و مبالغه واقع شده باشد، اگر دیگری را غلطی در فتوی واقع شود چون از عهده بیرون آید ؟

پس اگر حضرات عالیات طریق اتقیای سلف را مسلوك داشته شیوه احتیاط را مرعی دارند ، ظاهرا اصلح خواهد بود. چه در عرصه عرصات جواب مظلومان خصوصا اطفال که به مضمون رفع القلم عن الصبي حتى يبلغ متمسك شوند به غایت صعب است .

به جرم عشق مرا گر کشی چه خواهی گفت *** جواب خسون رقیبان که بی گناهانند

[ به هرحال ](3)

ص: 22


1- کلمه «خلقت» فقط در نسخه 606
2- سورة الحاقة آیات 44تا 47
3- فقط در نسخه 606

مرا مراد از این جمله نيك خواهی تست ***وگرنه زین همه گستاخیم چه مقصود است

چون اکثر مفاسد عالم [بلکه تمام آن](1) به واسطه اغراض فاسده دنيويه است مناسب است که اهل فضل ازین اغراض منزه باشند ولایق آن بود که بعد از عمری که افاضل ماوراءالنهر به حوالی مشهد مقدس معلی تشریف آوردند. فقیران را [به شرف حضور مشرف سازند](2) و اگر به واسطه قهاری نواب خاقان فریدون شأن این فقیر آن از شهر بیرون نتوانند آمد، ایشان لوازم احترام حضرت امام آنام به جای آورده به سعادت زیارت حضرت مستسعد شوند [ و این فقیران به برکت صحبت ایشان](3) ازین مهلکه فیروزی یابند و این معنی به وجود نیامده فتوی به قتل فقیران دادند. بارك الله. عظم الله اجوركم و اصلح امور کم .

مکن مکن که ره جور را کناره نباشد *** مکش مکش که پشیمان شوی و چاره نباشد(4)

ص: 23


1- فقط در مجالس المؤمنین
2- عالم آرا ، از ابنای جنس شمرند
3- عالم آرا و این فقيران به برکت قدوم آن عزیزان - نسخه 606 ، فقيران به برکت صحبت ایشان .
4- در مجالس المؤمنین در باره این نامه چنین آمده است که وقتی به دست عبدالله خان اوزبك رسيد « نظری اجمالی در آن انداخته به افاضل مذکورین (علمای ماوراء النهر حاضر در اردو) فرمود که جواب نویسند و چون ایشان بعد از مطالعه خود را از نوشتن جواب آن عاجزدیدند، در جواب خان گفتند که گفت وشنید با این مردم موجب ضعف اعتقاد. دیگران می شود. بنا براین باید که آیات قرآنی که در آن نامه نوشته شده به مقراض بیرون آورند و باقی را در نظر حاضران بسوزانند و بگویند که سخنان آن طایفه قابل جواب نیست و آخرچنان کردند.»

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109